تا هستیم با هم باشیم
صدایم کن صدایم کن امشبم هوا هوای توست رمیده از خویش در آسمان ستاره چین خوشه ی توست بیا کنارم بنشین پهلویم را دستی بکش من سردم شده ... !!! من دگر نه آن خودم نه آن تو هر چه هست لحظه های شتابدار همه بیقرار توست ... بیا ریشه های بریده ام را در تربت پاک دست هایت بکار تا از خاک مردگان برخیزم و در رگ های آبی تنم دوباره سرود رود را شانه به شانه ات جاری شوم روح عریانم را تن پوشی نجیب از نجوای نگاهت ببخش من از هزار و سیصد و شصت و دو بیکران کوچ گریان آمده ام پای من همیشه همسفر جاده ها بوده است من وارث ناسپاسی عشق این بار مرا نگاهی تازه ببخش ای خاطره ی ایوان کاهگلی ... !!!
:قالبساز: :بهاربیست: |